يكي شدن من و بابايييكي شدن من و بابايي، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
همخونه شدن من و باباهمخونه شدن من و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره
محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

شکوفه باغ زندگی ما

سفر به فردوس

سلام گل گلی من عزیزم این روزا وبلاگت روبروز کردم خوشحالم که وباره ارم برات مینویسم حس میکنم اینجوری همه چیز یه جا ثبت شده حتی اگه یادم بره یه جایی هست که تو همه چیزو و همه وقایع بچگیتو ببینی چهارشنبه 26/1/1395 یعنی زمانیکه تو 3 ماه و 5 روزه بوی با باباییرفتیم فردوس و پنجشنبه برگشتیم تو خیلی خوب بودی و من و اذیت نکردی ولی تا دلت بخواد بعدش جبران کردی شهر تاریخی تون که از دوره صفویه باقیمونده و خیلی جاهاش تو زلزله 1347 از بین رفته بود اینم دوتا عشق من که هردوتون زیبا و برازنده و تکید ...
29 فروردين 1395

شباهت بیش از حد تو بابایی

سلام گلم چیزی که خیلی واسم جالبه شباهت شدید تو به بابایی هست اینم شاهدش قربون جفتتون بشم مننننننننننننننن حتی تو لباس پوشیدن و حالا یه عکس قدیمی شاید 50-60 سال پیش عکس باباجون و عمه بابا که دو قلو بودن ...
29 فروردين 1395

ماه سوم و بازهم به روایت تصویر

سلام گل مامان ماه سوم زندگیتو واست با عکس میذارم از سوم به بعد دیگه ایشالله وبلاگت بروز میشه این عکس اولین عروسی که رفتی 27/12/1394 تو فقط 66 روز داشتی اولین پرواز عمرت 29/12/1394 ساعت 14:15 به مقصد تهران خیلی نی نی خوبی بودی همش خوابیدی ووووووووووووووو اولین سال نو امسال بهترین سال من بود چون تو گوگولی با ما بودی ممنون که هستی پسرم   روز سوم عید خونه خاله میرم دعوت بودیم 74 روزگی پل طبیعت تهران گل من زیر کت بزرگترا دریاچه مصنوعی تهران زیر بارون 6فروردین اینم 76 روزگی خونه دایی محمد فرودگاه برگشت از تهران 7 فروردین 86 روزگی گلمبا عمو که اومده بود گناب...
29 فروردين 1395

دومین ماه زندگی بازهم به روایت تصویر

عزیز دلم تو دومین ماه زندگی ما از مشهد اسباب کشی کردیم اومدیم گناباد تو حدودا 44 روزت بود یعنی 5 اسفند 1394 اومدیم گناباد البته اسباب کشی با کوچولویی مثل تو خیلی خیلی سخت بودددددددددددد این مدل خوابیدنت بود من عاشقدمر خوابیدتم گلم اینم به ترتیب عکسروزای 58 و 59 و 60 روزگیت درکل ماه دومت چون درگیر اسباب کشی بودیم خیلی عکس ندارم ازت شاید عکس بالا اولین غذایی باشه که با حوصله و مثل یه کدبانو واسه بابا درست کردم و میز چیدم اونم با کلی دردسر البته قبلش غذا پخته بودم ولیی این اولین باری بود که قبل اومدن بابایی همه چیز اماده بود روزیکه رفتیم واکسن 2 ماهگیتو بزنیم وزن 5350 قد57   ...
27 فروردين 1395

یک ماهگی در روایت تصویر

اولین روزی که گلم اومد خونه بعد از مرخص شدن از بیمارستان 7 دور دور حرم امام رضا زدی و اومدی خونه و بابا بزرگ برات گوسفند کشت و همه برای سلامتی تو دعا کردیم     روز سوم برای تست تیروئید رفتیم بیمارستان پاستور و بعد رفتیم یه بلوز شلوار خوشکل واسه عشقم خریدیم یه سرم بریمت پیش پزشک اطفال و وزنت شد 3150 و دکتر گفت تو اولین نی نی هستی که میبینه اصلا زردی نداره روز نهم نافت افتاد روز دهمو اولین باری که رفتی حمام و اولین مهمونی هایی که رفتی روز سوم خونه دو تا بابا بزرگ رفتی روز هشتم خونه مامان بزرگ بابایی و روز 19 خونه عمه بابایی هدیه هایی که گرفتی روز 23 ساعت 10:30 شب ...
27 فروردين 1395

بیمارستان و به دنیا اومدن عشقم

محمد مهدی گلم اومدنت به این دنیا معجزه خداوند برای من و پدرت بود ما خیلی منتظر لحظه اومدنت بودیم و20/11 خیلی ناباورانه بعد از مراجعه به دکترم فهمیدیم که تو فردا به دنیا میای اون لحظه هم استرس داشتم هم هیجان نمیتونم وصفش کنم ولی دقیقا 24 ساعت بعد تو بغلم بودی و چقد زیبا بود حضورت محمد مهدی روز دوشنبه 21  دی ماه 1394 ساعت 12:25 دقیقه ظهر در بیمارستان سینا مشهد  به دنیا اومد قد 50 سانتی متر وزن 2900 گرم انتظار بابایی و عمه جونیا و مامان جون برای دنیا اومدن ودیدنت ...
27 فروردين 1395